بی دلیل

ساخت وبلاگ

بی دلیل (و یا دلیل مخفی) باهات حرف نمیزنم.اما توام حرف نمیزنی.

دلم میخاست بیای ازم سوال کنی چرا(با اینکه هیچ جوابی ندارم)

باهام نزدیکتر باشی

و بیشتر متوجه ام باشی

شایدم هستی

ولی غرورت نمیذاره جلو بیای و با من حرف بزنی

شایدم ازم میترسی(پانوشت۱*)

گاهی ام میخام بیام بغلت ولی منم غرور میکنم و منتظر میشم تا تو بیای.گاهی ک از کنارم رد میشی بو میکشم برات.همین.

----------

پانوشت ۱:شائبه از من ترسی رو جایی دریافتم ک چند نفر بهش اشاره کردن و گه گاه اینو متوجه میشم.نمیدونم چرا دقیقا خودم نخاستم کسی ازم بترسه فقط گاهی در فکرم(که ظاهرا خیلی قیافم جدی میشه)

خاطرات ازدواج...
ما را در سایت خاطرات ازدواج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7tapiroozi8 بازدید : 261 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1396 ساعت: 20:25