قهرما

ساخت وبلاگ

یه موقه هایی نوشتن خوبه

مال وقتیه که ادم امید داره

اما یه موقه هایی فایده نداره...همون موقه هایی که خودتو مشغول میکنی ...

الان تو توی اون اتاق روی مبل نشستی و به گوشیت ور میری

مطمئنم محتوای توی گوشیت تموم شده نیشخند اما بازم بهش ور میری

من هم تو این اتاق کلی سرم شلوغه و دارم کارای شورا رو راست و ریس میکنم...

با هم حرف نمیزنیم....

قبلترها که قهر میکردیم....دلم میخاست زود بیام و بپرم توی بغلت و باهم آشتی کنیم....چون قهرامون الکی بود..

اما الان اگر چه بغلت رو هنوز هم ترجیح میدم به نبودنش...اما دلگرم هم نیستم...بغلت برام سرد شده....سرد و بی امید.....یک جای بی پشت و پناه شده.....

خاطرات ازدواج...
ما را در سایت خاطرات ازدواج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7tapiroozi8 بازدید : 245 تاريخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1396 ساعت: 2:27