دلم تنگ شده

ساخت وبلاگ

یه موقه هایی ، اون موقه ها که هنوز به هم نرسیدین ، اون موقه ها که براش خوشتیپ میکنیو سیاه سفید، اونم حموم رفته میاد....موقه هایی که برای هم تب تاب میکنید...

یه موقه های دیگه ام میشه ، که خیلی وقته باهم زندگی میکنید، بعضی وقتا دلت میره ، حوصلت میره ، حتی ازش دلگیری ، قبلنا کلی تز با هم دادید که اگه از هم دلگیر شدیم من فلان میکنمو ، اونم گفته نه من زودتر اینکار و میکنمخنده و یطوری با هم بررسی کردید دیدید ای وای ..دیگه هیچ مشکلی نمیمونه تو زندگی...

اما وقتی وارد میشی ..الکی دل تنگ میشی ، حتی وقتی همه چی خوبه، حتی الکی مشکل پیدا میشه و هیچ جوره حل نمیشه، اونی که قبلش همه جوره طرف تو بود تا بقیه ، حالا دقیقا طرف همه هست جز تو ...گاهی اینطوری فک میکنی

اما خوبیه تمام این ماجراها وقتیه که میشینی و باخودت دو دوتا چارتا میکنی، وقتیه که نیست و جای خالیشو حس میکنی...وقتی خوب میفهمی بودنش با نبودنش چقدر فرق داره ، چقدر خوبه باهاش شراکت داشتن و چقدر خوبه خوبیاش.

نه برای ماجرای قاسم، و نه خودم ، میخام بگم که عقل کل نیستم و هیچ حرف هام نمیتونه تصمیم درست در لحظه باشه، اما میدونم این ماجراها، این نوشتن ها حتی، گذر جریان زندگی از ذهنمه ، همون که گاهی به کلی گیجم میکنه، دلتنگم میکنه یا امیدوارم میکنه و فقط میخام توکل کنم به همه ی چیزهایی که نمیدونم و سر راهمه ، به کسی که بهترین ها رو برای بنده اش میخاد و همون جمله ای که توی سختی هامیگفتم 

و نه شاد بشید به اونچه به شما داده شد و نه مایوس به آنچه از شما گرفته شد.....

خاطرات ازدواج...
ما را در سایت خاطرات ازدواج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7tapiroozi8 بازدید : 178 تاريخ : دوشنبه 26 تير 1396 ساعت: 3:02